می بینی چه کرد این ماه با دل من
این ماه چنان کرد که شدم شیفته و دیوانه او
این ماه چنان کرد که شدم مجنون خانه او
دیوانه ماه شدم آخر
ای کاش که زود تر می شدم
ای کاش می شد زمان را به عقب باز گرداند
ای کاش می شد دفتر روزگار را پاره کرد
ای کاش می شد تقدیر را عوض کرد
ای کاش می شد هیچ وقت روزگار ما را بر سر راه هم قرار نمی داد
حال که دیوانه ماه شدم
ای کاش می شد دفتر روزگار را خودم بنویسم
ای کاش می شد تقدیر چنان می کرد که زودتر ماه را می دیدم
ای کاش هر روز از اون کوچه می گذشتم
ای کاش
خدایا کاری کن که توان گفتن این درد را به او داشته باشم
خدایا نمی دانم چه بگویم دیگر
خدایا فقط میگم نگه دارد این ماه را برای دل دیوانه من